محمد بن الحسن العسکری معروف به حجت بن الحسن، بنابر اعتقاد شیعیان دوازدهامامی دوازدهمین و آخرین امام و همان مهدی موعود است. او فرزند حسن بن علی عسکری (امام یازدهم شیعیان) و همچون پیامبر اسلام نامش محمد و کنیهاش ابوالقاسم است. «امام زمان»، «صاحب الزمان»، «ولی عصر»، «قائم آل محمد» و «مهدی موعود» از القاب مشهور اوست. در باور کنونی شیعه دوازده امامی، حجت بن حسن در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ ه.ق در سامرا به دنیا آمد؛ او در پنج سالگی و پس از وفات پدرش به امامت رسید. پس از وفات حسن عسکری، مهدی تنها از طریق چهار سفیر یا نائب با شیعیان تماس میگرفت. البته بررسیهای تاریخی نشان میدهد که از آغاز تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در قرنهای چهارم و پنجم هجری توسط علمای شیعه مانند شیخ توسی و برای تبیین غیبت صغری ایجاد شدهاست. پس از یک دوره هفتاد ساله (موسوم به غیبت صغری) و با مرگ علی بن محمد سمری، چهارمین نائب امام دوازدهم شیعه، بار دیگر حیرت شیعیان را فراگرفت. آنها در نهایت در سده پنجم به تبیینی عقلی در کلام شیعه از غیبت امام دست یافتند.[۹] به باور شیعیان، پس از دوران سفرا، شیعیان با مهدی در ارتباط نیستند و این دوران را اصطلاحاً غیبت کبری مینامند. پس از پایان دورهٔ غیبت، وی با عنوان مهدی قیام خواهد کرد و او کسی خواهد بود که از طریق وی حق و عدالت بار دیگر به پیروزی خواهد رسید.
پس از مرگ حسن عسکری (امام یازدهم شیعیان) در سال ۲۶۰ هجری و سن ۲۸ سالگی، از آنجا که حسن عسکری برخلاف سایر امامان شیعه —که در زمان حیاتشان جانشین بعدی را تعیین کرده بودند— بطور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحران فکری و اعتقادی بزرگی در میان پیروان امام شیعه بوجود آمد. در این دوران که به «سالهای حیرت» موسوم است، شیعیان به فرقههای متعددی منشعب شدند. عدهای از شیعیان اعتقاد داشتند که از حسن عسکری فرزندی باقی نماندهاست یا این فرزند در گذشتهاست . بسیاری از شیعیان امامت جعفر برادر حسن عسکری را پذیرفتند و گروههایی نیز متوجه فرزندان و نوادگان امامان نهم و دهم شیعه شدند. اما اصحابی از حسن عسکری چنین گفتند که «وی پسری داشته که جانشینی مشروع برای امامت است». طبق گفتهٔ این اصحاب مانند عثمان بن سعید، نایب و وصی حسن عسکری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که ترس آن میرفت که توسط دولت دستگیر شود و به قتل برسد.[۱۴] دیدگاه این گروه که در ابتدا دیدگاه اقلیت شیعه بود، بهمرور به دیدگاه تمامی شیعیان امامی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی هستند.[۶]
از دیدگاه رایج تاریخی، باور به دوازده امام و اینکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است بطور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافت.[۱۵][۱۶][۱۷] در مقابل جاسم حسین میگوید طبق شواهد احادیثی مبنی بر آنکه امام دوازدهم همان قائم موعود خواهد بود پیش از وفات حسن عسکری در سال ۲۶۰ ق. مطرح بودهاست. به نظر میرسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم توجیهها و تبیینهای دینی گستردهای در موردش ارائه شد. شیعیان با دو رویکرد حدیثی و کلامی به تبیین نظریهٔ غیبت برخاستند کلینی (و. ۳۲۹ ه.ق / ۹۴۱ م). در احادیث باب غیبت کتاب اصول کافی —که در خلال دوره سفرا (موسوم به غیبت صغری) گرد آورد— به موضوع غیبت و علت آن پرداخت. بهخصوص نعمانی در کتاب الغیبه به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد. پس از وی ابن بابویه (و. ۹۹۱–۹۹۲) در کتاب کمال الدین در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید. از دیگر سو، متخصصان علم کلام از جمله شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه.ق / ۱۰۲۳ م). و شاگردانش بخصوص سید مرتضی (۱۰۴۴–۱۰۴۵) به تدوین نظریات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداختند.
After the death of Hassan Askari (11th Imam of the Shiites) in 260 AH and at the age of 28, since Hassan Askari, in contrast to other Shi'i imams who had appointed successors in their lifetime, had not publicly left a succession for himself, the crisis There was a great intellectual and belief among followers of the Shia Imam. In this period, called "Years of Awakening," Shiites were divided into several sects. Some Shiites believed that Hassan Askari had no children or that this child was in the past. Many Shiites of Imam Ja'far brothers Hassan Askari accepted the groups and noticed the children and descendants of the ninth and 10th Imams of Shiites. But some Ash'abi from Hasan Askari said that "he has a son who has a legitimate succession for Imamate". According to those companions, such as Osman bin Saeed, Nayeb and Wasi Hassan Askari, the boy was kept secret because he was afraid to be arrested and murdered by the government. [14] The view of the group, which at first was the Shia minority's viewpoint Was, according to the views of all Shiites, became the Imams, which are Shiites of the twelve present Imams. [6]
From the historical point of view, the belief in the twelve Imams and the fact that the twelfth Imam of the same Mahdi was promised gradually evolved among the Shiites. [15] [16] [17], versus Jassim Hussein, says that according to the evidence of hadiths that the 12th Imam is the same believer Before the death of Hasan Askari in 260 AH. Been. It seemed that it took some time for this theory to arrive at its ultimate formulation, and then extensive excuses and explanations were presented about it. Shiites, with two hadith and verbal approaches, came up with the theory of absenteeism, Clayni (and 329 AH / 941 CE). In the Hadiths of the Absence of the Book, the principles that were sufficiently circulated during the period of the ambassadors (so-called Soghra's Absence) were the subject of absenteeism and its cause. In particular, N'amani in the book of al-Ghiba explained the theory of absenteeism through the hadiths, and for the first time he used the terms "sane absence" and "absenteeism". After him, Ibn Babawayh (.991-992) in the book of Kamal al-Din tried to collect the hadith related to the 12th Imam and his absence. On the other hand, theologians such as Sheikh Mufid (and 413 AH / 1023 AD). His disciples, especially Seyyed Morteza (1045-1044), developed the theological ideas of Imamate to explain the necessity of the existence of the Imam in conditions of absence.
Believing in the absent Imam, there were numerous blessings to the Shiites under the persecution. Since the potential imam was less threatened than an imam, tensions fell with Sunni rulers. The belief in the advent of the absent Imam made expectations replace the constant challenge of the ruling political system. The absent Imam led to the unification of the Shi'a, which before that, each group, rounded one of the present imams and gathered together. In addition, the belief in the advent of the absent Imam (as the Mahdi) has helped the Shiites to endure difficult situations and give them hope of a prosperous future.